آخرین درس پدر !
(خاطره ای از شهید صیاد شیرازی)
آخرین خاطره ای که از ایشان دارم ، مربوط به شب شهادتش می شود .
آن شب ، حال عجیبی داشت ؛ چون از مسافرت آمده بود ؛
زیارت حرم مطهر امام رضا (ع) و عیادت مادر گران قدرش در مشهد ، زیارت مشهد شهیدان شلمچه همه و همه روحیه ای تازه به او بخشیده بود .
گویا برای شهادت آماده بود . آن شب برای من شبی بسیار سخت و مصیبت بار بود .
تازه به عظمت او فکر می کردم که در نبودش چه کنم ؟ برای همین بود که در روز تشییع جنازه وقتی خودم را روی پای آقا ( مقام معظم رهبری ) انداختم ، می خواستم تمام عقده هایم را خالی کنم ؛
چو ن او را از پدرم بیشتر دوست داشتم و باور کنید از آن لحظه به بعد، آرامش وصف ناپذیری پیدا کردم .
به قول پدرم حال و روحم تغییر کرد و احساس خوبی به من دست داد .
الان که فکر می کنم ، بسیار ولایت طلب بود و همیشه هم به من سفارش می کرد مطیع محض ولایت باشم .
سفارش شهید صیاد شیرازی در مورد ولایت
ما در نظامی زندگی می کنیم که بر آن ولایت حاکم است و این ولایت هم جنبه داخلی دارد و هم جنبه بین المللی و دورنمای وسیعی از جهان اسلام دارد و خود به خود چون مسیر حکومت ما مسیری است که در مسیر احکام الهی به پیش می رود ، لذا توسعه هایی که می خواهد در این مسیر تحقق پیدا کند در ابعاد مختلف اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی و... باید نشأت گرفته از همین مرکزیت ولایت باشد .