این وبلاگ جهت ترویج فرهنگ وارزشهای اسلامی وجهت معرفی هیئت الحیدر مسجد امام حسن مجتبی علیه السلام شهرستان رامهرمز ودر قرار گرفتن فعالیتهای این هیئت درست شده است
گله کردیم کاش مثل اوایل جنگ در جبهه حضور پیدا می کرد وباعث دلگرمی بچه ها می شد . خودش هم دلتنگ شده بود امام سفر اورا به استانهای خوزستان ، ایلام ، کرمانشاه ، کردستان ، وآذربایجان را حرام اعلام کرده بود . می گفت می رم باز هم به ایشان (امام) التماس می کنم .
شهید مهدی زین الدین – می گفت بچه ها قدر این زمان وشرایطی که مادر اون قرار داریم روبدونید همون طور ی که الان ما غبطه می خوریم به حال شهدای صدر اسلام وشهدای کربلا در آینده هم انسانهایی می آیند که بحال ما غبطه می خورند و آرزو می کنندکه ای کاش در زمان ما ودر شرایط ما بودند
شب دهم عملیات بود توی چادر نشسته بودیم شمع هم روشن بود صدای موتور آمد که پشت چادر ایستاد چند لحظه بعد کسی وارد چادر شد تاریک بود صورتش را ندیدیم اومد داخل وگفت توی چادر یه لقمه نون وپنیر پیدا میشه ؟ از صداش مشخص بود که خیلی خسته است بچه ها گفتن نه نداریم اونم رفت حرفی هم نزد . چند دقیقه بعد بچه ها بیسیم زدن حاج مهدی نیومده اونجا ؟ نه . یعنی هیچکس با موتور نیومد اونجا ؟ فهمیدیم اون گرسنه ای که با موتور آمده بود آقا مهدی بود
جانا جان ناقابلم که امانت توست را بپذیر واز خطاهایم در گذر که من فراق تو وطاقت وتحمل عذاب تو را ندارم بارالها من همان بنده ای هستم که سالها در گمراهی به سر برده وعصیان اوامر تو را کرده ام اما اینک معترفم به گناهانم واقرار می کنم به این اشتباه بوده ام اما این را می دانم که غیر از تو کسی را ندارم وهر گز کسی پیدا نمی شود که مرا از این هلاکت نجات بخشد واین این را هم می دانم که تو ارحم الراحمین هستی ومهربانتر از تو کسی نیست پس ای خدای من از گناهان من درگذر وتوفیق لقایت را که نصیب شهدای راهت می کنی نصیب من هم کن .
نوجوانی شهید حسن آقاسی زاده – به من می گفت مادر جان وقتی من وداداش خونه ایم درست نیست شما وخواهرم در حیاط را باز کنید یامن می روم یا داداش شاید یه مرد نامحرم پشت در باشد خوب نیست صدای شما را نامحرم بشنوه . خیلی حساس بود با اینکه ما خودمان رعایت می کردیم اما همیشه حواسش بود مخصوصا به خواهرش . (نقل از مؤسسه روایت سیره شهدا)
از برادران عزیزم خواستارم ادامه دهنده ی راه دفاع ازاسلام ودستاوردهای انقلاب شکوهمندمان ونیز مبارزه قاطع وهمه جانبه با متجاوزین بعثی واربابان بین المللی شان باشند
اولین ومهم ترین قدم خودسازی این است که انسان به خود وبه اخلاق ورفتار خود با نظر انتقادی نگاه کند عیوب خود رابا روشنی ودقت ببیند وسعی دربرطرف کردن آنها داشته باشد این از عهده ی خود ما برمی آید واین تکلیفی بر دوش ماست . 25/9/80
صبح زود دو سه نفر آمدند خوب که دقت کرم آقا را شناختم لباس نظامی داشت وکلت به کمر بسته بود مثل یک نظامی کار کشته خط را بررسی کرد رفت سنگر دیده بانی بدون ترس تمام قد ایستاد ومواضع دشمن را با دوربین از نظر گذراند . به مسئول تدارکات فرمود به ستاد برود وبرای بجه ها ی خط کمی امکانات بگیرد به ما هم تأکید کرد که در نقطه حساسی مستقر شده اید مواظب سمت راست باشید دشمن شما را دور نزند . سردار شهید شوشتری
بعضی زنهای همسایه حرصشون در اومده بود می گفتند این ابراهیم خیلی خودشو میگیره نگو وقتی از کوچه رد میشه و میبینه زنها سر کوچه هستن اصلا سرشو بالا نمیاره تا نگاهش به نگاه ناموس مردم نیفته. خواهر ابراهیم بهشون گفته بود ابراهیم بین خودش و نامحرم یه خط قرمز کشیده. یه بار هم که ابراهیم با همسرش کنار خیابون ایستاده بود یه زن بد حجاب رو کنار باجه تلفن میبینه ، همسرش میگه دیدم ابراهیم صورتش سرخ شد و گفت: خدایا تو خودت شاهد باش که ما حاضر نیستیم چنین صحنه های خلاف شرعی را توی این مملکت ببینیم. مبادا به خاطر اینجور آدما به ما هم غضب کنی و بلاهی خودت رو روی سرمون نازل کنی .